ز درد داغ هجرانت، چکد خونابه از دلهابیا تا حل شود جانا بدستت عقدومشکلها بیایی زندگانی می شود شیرین ، می دانمو دریا می شود آرام و گیرد رام ساحل ها به شوق دیدن رویت بسوی جمکران آید
هزاران'>هزاران
قافله در قافله
همراه محمل ها بیا و رخ نما تا هر که بیند روی چون ماهتبه زیر پا نهد صدها هزاران رنج منزلها اَلا ای شاعر آئینی امشب وصف او شاید*که در
میلاد او برپا شود بسیار محفل ها بگو "ناصح" بسان "خواجه شیراز"حرف دل"اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها" رسد روزی که دیگر شاعری هرگز نمی گویدز درد داغ هجرانت، چکد خونابه از دلها احمدرضا احمدی"ناصح گلستانی"۱۴۰۱/۱۲/۱۶مصادف چهاردهم، شعبان المعظم۱۴۴۴، و در آستانه میلاد حصرت صاحب الامر، امام عدل گستر،
مهدی آل محمد(ص) [طلوع خورشید وجود
حضرت'>حضرتش را به شما و خانواده مکرم شادباش می گویم.]*:شاید به معنی شایسته است.
+ نوشته شده در ساعت   توسط | اندیشه سرای ناصح گلستانی....
ما را در سایت اندیشه سرای ناصح گلستانی. دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : golastanio بازدید : 83 تاريخ : سه شنبه 23 اسفند 1401 ساعت: 17:50